حرفی که هنگام سکون صدای آن قطع شود: ء. ج. د. ط. ب. ت. ک. هجری قمری در مقابل حروف رخوه: ث. ح. خ. ذ. ز. س. ش. ص. ض. غ. ف. ه. و در مقابل شدید، و رخوه، قسم سومی هست که حد وسط میان این دو قسم است و آن الف. ل. میلادی ی. ر. و. ع. ن. میباشد که نه شدیده و نه رخوه میباشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
حرفی که هنگام سکون صدای آن قطع شود: ء. ج. د. ط. ب. ت. ک. هجری قمری در مقابل حروف رخوه: ث. ح. خ. ذ. ز. س. ش. ص. ض. غ. ف. هَ. و در مقابل شدید، و رخوه، قسم سومی هست که حد وسط میان این دو قسم است و آن الف. ل. میلادی ی. ر. و. ع. ن. میباشد که نه شدیده و نه رخوه میباشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
آخرین حرف قافیه است. شمس قیس گوید: آن است که حرف خروج بدان پیوندد و آنرا از بهر آن مزید خواندند که اقصی غایت حروف قافیت در اشعار تازی حرف خروج است و چون در قوافی عجم حرفی بر آن زیادت شود آنرا مزید خوانند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 202)
آخرین حرف قافیه است. شمس قیس گوید: آن است که حرف خروج بدان پیوندد و آنرا از بهر آن مزید خواندند که اقصی غایت حروف قافیت در اشعار تازی حرف خروج است و چون در قوافی عجم حرفی بر آن زیادت شود آنرا مزید خوانند. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 202)
یکی از حروف قافیه است. شمس قیس گوید: هر حرف ساکن (غیر حرف مد و لین) که ماقبل روی ّ باشد آنرا حرف قید خوانند. و حرف قید ده است: ’ب’ چنانکه ابر و گبر. ’خ’ چنانکه بخت و رخت. ’ر’ چنانکه سرد و زرد. ’ز’ چنانکه دزد و مزد. ’س’ چنانکه مست و دست. ’ش’ چنانکه دشت و تشت. ’غ’ چنانکه نغز و مغز. ’ف’ چنانکه رفت و گفت. ’ن’ چنانکه بند و کمند. ’ه’چنانکه مهر و چهر. و اگر بناء قافیت بر کلمات عربی نهند و پیش از روی ّ واوی مفتوح ماقبل یا یائی مفتوح ماقبل افتد چنانکه اوس و قوس و فردوس و چنانکه قیس و کیس و اویس آن واو و یاء هم حرف قید باشد. و واو مفتوح ماقبل در پارسی جز ’نوک’ نیافتم که آن تیزی سر سنان و سر قلم باشد. و یاء مفتوح ماقبل جز ’پیک’ ندیدم. و بهیچ حال حرف ردف را با حرف قید نشاید آمیخت. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 194). رجوع به قید شود
یکی از حروف قافیه است. شمس قیس گوید: هر حرف ساکن (غیر حرف مد و لین) که ماقبل رَوی ّ باشد آنرا حرف قید خوانند. و حرف قید ده است: ’ب’ چنانکه ابر و گبر. ’خ’ چنانکه بخت و رخت. ’ر’ چنانکه سرد و زرد. ’ز’ چنانکه دزد و مزد. ’س’ چنانکه مست و دست. ’ش’ چنانکه دشت و تشت. ’غ’ چنانکه نغز و مغز. ’ف’ چنانکه رفت و گفت. ’ن’ چنانکه بند و کمند. ’ه’چنانکه مهر و چهر. و اگر بناء قافیت بر کلمات عربی نهند و پیش از رَوی ّ واوی مفتوح ماقبل یا یائی مفتوح ماقبل افتد چنانکه اوس و قوس و فردوس و چنانکه قیس و کیس و اویس آن واو و یاء هم حرف قید باشد. و واو مفتوح ماقبل در پارسی جز ’نوک’ نیافتم که آن تیزی سر سنان و سر قلم باشد. و یاء مفتوح ماقبل جز ’پیک’ ندیدم. و بهیچ حال حرف ردف را با حرف قید نشاید آمیخت. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 194). رجوع به قید شود